علی در دامن پیامبر
حضرت محمد برای کمک به عمویش، ابوطالب، که در تنگدستی قرار گرفته بود، فرزند او علی را همراه برد و تحت سرپرستی خود قرار داد و عباس ،عموی پیامبر، هم فرزند دیگر ابوطالب، جعفر، را به همراه برد. آنگاه رسول خدا فرمود: « من همان را برگزیدم که خدا او را برای من برگزیده است.»
بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله
پیامبر اکرم هر سال مدتی را در غار حرا به اعتکاف مینشست. در این مدت که دور از مردم، تنها به عبادت خداوند می پرداخت کسی جز علی علیه السلام او را نمیدید.
پس از پایان اعتکاف به مکه باز میگشت، گرد خانه خدا طواف میکرد و سپس به خانه میرفت.
محمد صلی الله علیه و آله در بامداد بیست و هفتم ماه رجب سیزده سال قبل از هجرت، در غار حراء با نزول جبرئیل (فرشته وحی) و تلاوت آیات ابتدای سوره علق از جانب خداوند به پیامبری مبعوث گردید.پیامبر پس از نزول وحی از حرا پاپین آمد و به سوی خانه خدیجه رهسپار شد. اولین بانویی که به محمد صلی الله علیه و آله ایمان آورد و رسالت او را تصدیق کرد همسرش خدیجه و اولین مرد، علی علیه السلام بود؛ چنانکه خودش در نهج البلاغه میگوید:«
در آن زمان، اسلام درخانهای نیامده بود مگر خانهی رسول خدا و خدیجه، و من سوم ایشان بودم. نور وحی و رسالت را میدیدم و بوی نبوّت را استشمام می کردم. . .»
ّ
دعوت سرّی به اسلام
پیامبر اسلام سه سال تمام به دعوت سری پرداخت و عدهای مخفیانه به آیین اسلام گرویدند. برخی از این افراد عبارتند از:
زید بن حارثه، زبیر بن عوام، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی وقاص، طلحه بن عبیدالله، ابو عبیده جراح، ابو مسلمه، ارقم بن ابی الارقم، خباب بن الارت، ابوبکر بن ابی قحافه.
دعوت نزدیکان خود به اسلام
پس از سه سال دعوت مخفیانه، از جانب خداوند، آیه « و انذر عشیرتک الاقربین» (خویشاوندان نزدیک خود را از عذاب الهی بترسان) ـ سوره شعراء/ 214ـ بر آن حضرت نازل شد.
رسول خدا نزدیکانش از خاندان حضرت عبدالمطلب علیه السلام را به منزلش خود دعوت نمود و پس از پذیرایی از آنان، رسالت خود را اعلام فرمود ولی با انکار ابولهب مواجه شد و همه متفرق شدند.
پیامبر بار دیگرآنها را گرد آورد و علی علیه السلام خوراکی برایشان فراهم ساخت. آنگاه رسول خدا شروع به سخن نمود و آنان را به رسالت خویش از طرف خدا آگاه ساخت و فرمود: «کدامیک از شما در راه اسلام مرا کمک میدهد تا برادر من و وصی من و خلیفه من در میان شما باشد؟» هیچ کدام سخن نگفتند جز علی علیه السلام که از همه کمسالتر بود. علی گفت: «یا رسول الله! من تو را در این کار یاری میدهم.»
این ماجرا تا سه بار تکرار شد.
سپس رسول خدا فرمود: « این (علی علیه السلام)، برادر و وصی و خلیفه من در میان شماست. پس از او بشنوید و فرمانش را پیروی کنید. جمعیت به پا خاستند و خندیدند و به ابوطالب گفتند: «تو را امر کرد که حرف پسرت را گوش کنی و او را اطاعت کنی.»
از همین زمان بود که قریش، آشکارا به دشمنی با رسول خدا پرداخت.
دعوت همگانی
در مرحله دوم از دعوت پیامبر، فرمان وحی رسید که:« فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین انا کفیناک المستهزئین.» (پس آنچه را بدان مأموری، آشکار کن و از مشرکان دوری جوی که ما شرّ مسخره کنندگان را از تو برطرف خواهیم کرد) ـ سوره حجر، آیه 94 - 95.
در پی این فرمان پیامبر، رسالت خود و دعوت به اسلام را علنی نمود.
مردم قریش او را مسخره کردند و مورد آزار و اذیّت قرار دادند. بهویژه به این دلیل که وی به صراحت از بتان و آیین و روشهای ضدانسانی آنان انتقاد میکرد. ابوطالب در این دوران علیرغم مخالفتها و دشمنیهای قریش ایستادگی کرد و از برادرزاده خود، محمد صلی الله علیه و آله، نگاهبانی نمود.
هجرت به حبشه
بهتدریج نام رسول خدا و دین اسلام به اطراف مکه و نواحی گوناگون عربستان کشیده میشد. انتشار روزافزون اسلام، افکار قریش را پریشان کرد و آنها را به فکر چاره انداخت تا از هر راه ممکن، این نور مقدس را خاموش کنند. بارها برای شکایت از پیامبر، نزد ابو طالب، بزرگ قریش، آمدند و زبان به گله و تهدید گشودند؛ لیکن ابوطالب از حمایت پیامبر قدمی عقب ننشست و لحظه ای از دفاع او فروگذار ننمود. بارها سعی کردند پیامبر را با ثروت و قدرت تطمیع کنند ولی ناکام ماندند. پس از این ناامیدی، بر دشمنی و آزار رسول خدا افزودند. بهخصوص یاران آن حضرت مانند بلال حبشی ، عمار یاسر و همسرش، عبدالله بن مسعود و .... را تحت شدیدترین شکنجهها قرار دادند. این فشارها چنان شدت گرفت که گروهی از اصحاب به نزد پیامبر آمدند و درباره مهاجرت از مکه کسب تکلیف کردند. پیامبر فرمود:« اگر به حبشه سفر کنید، بسیار برای شما سودمند خواهد بود.» و و به این ترتیب به تعدادی از یاران خود اجازه مهاجرت به حبشه را صادر فرمود. آنها به سرپرستی جعفر بن ابیطالب در گروهی متشکل از هشتاد و سه مرد و هیجده زن، رهسپار حبشه شدند.
قریش برای مقابله با پیامبر و مسلمانان از راههای مختلفی وارد شد که برخی از آنها و حوادث این دوران عبارتند از:
اقدام جهت بازگرداندن مهاجرین از حبشه که با عدم موافقت پادشاه حبشه با اخراج مهاجرین روبهرو شد.
<BR>مراجعت گروه اولیّه مهاجرین به سبب انتشار خبری دروغین
<BR>ورود گروه تحقیق مسیحیان حبشه به مکه
<BR>سفر گروهی از مشرکین به مدینه برای ملاقات با یهودیان
<BR>تهمت های ناروا به پیامبراسلام
<BR>اندیشه مقابله با قرآن
<BR>تحریم شنیدن آیات قرآن
<BR>جلوگیری از اسلام آوردن افراد
<BR>و محاصره اقتصادی که در اثر آن پیامبر و مسلمانها مجبور شدند از مکه خارج شوند و مدت سه سال را در تنگنای شدید در درّه ای بهنام شعب ابوطالب بگذرانند.
این ماجرا شش سال پس از بعثت رسول خدا در اولین شب ماه محرم سال هفتم واقع شد. رسول خدا و همه بنی هاشم و بنی مطلب سه سال ( تا نیمه رجب سال دهم) در شعب ابی طالب گرفتار بودند.
مرگ خدیجه و ابو طالب
در رمضان سال دهم بعثت (دو ماه پس از خروج بنی هاشم از شعب و سه سال پیش از هجرت)، ابوطالب و خدیجه به فاصله سه روز از یکدیگر از دنیارفتند؛ ابتدا خدیجه در سن 65 سالگی و سپس ابوطالب در سن هشتاد و چند سالگی با مرگ خود، رسول خدا را داغدار کردند. آن دو در حجون مکه به خاک سپرده شدند.
دعوت از مردم طائف
سفر رسول خدا به طائف برای دعوت مردم به اسلام و واقعه معراج از حوادث مهم این دوران است.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله پس از آن که از طرف خداوند مامور شد دعوت خود را آشکار کند (در سال چهارم بعثت) ده سال پی در پی با قبائل گوناگون عرب تماس گرفت و آنان را به دین اسلام دعوت کرد. به آنان می فرمود: «بگوئید لا اله الا الله تا رستگار گردید.» ولی آنان از پذیرش دعوت پیامبر سر باز میزدند.
علی در دامن پیامبر
حضرت محمد برای کمک به عمویش، ابوطالب، که در تنگدستی قرار گرفته بود، فرزند او علی را همراه برد و تحت سرپرستی خود قرار داد و عباس ،عموی پیامبر، هم فرزند دیگر ابوطالب، جعفر، را به همراه برد. آنگاه رسول خدا فرمود: « من همان را برگزیدم که خدا او را برای من برگزیده است.»بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله
پیامبر اکرم هر سال مدتی را در غار حرا به اعتکاف مینشست. در این مدت که دور از مردم، تنها به عبادت خداوند می پرداخت کسی جز علی علیه السلام او را نمیدید.
پس از پایان اعتکاف به مکه باز میگشت، گرد خانه خدا طواف میکرد و سپس به خانه میرفت.
محمد صلی الله علیه و آله در بامداد بیست و هفتم ماه رجب سیزده سال قبل از هجرت، در غار حراء با نزول جبرئیل (فرشته وحی) و تلاوت آیات ابتدای سوره علق از جانب خداوند به پیامبری مبعوث گردید.پیامبر پس از نزول وحی از حرا پاپین آمد و به سوی خانه خدیجه رهسپار شد. اولین بانویی که به محمد صلی الله علیه و آله ایمان آورد و رسالت او را تصدیق کرد همسرش خدیجه و اولین مرد، علی علیه السلام بود؛ چنانکه خودش در نهج البلاغه میگوید:«
در آن زمان، اسلام درخانهای نیامده بود مگر خانهی رسول خدا و خدیجه، و من سوم ایشان بودم. نور وحی و رسالت را میدیدم و بوی نبوّت را استشمام می کردم. . .»
ّ
دعوت سرّی به اسلام
پیامبر اسلام سه سال تمام به دعوت سری پرداخت و عدهای مخفیانه به آیین اسلام گرویدند. برخی از این افراد عبارتند از:
زید بن حارثه، زبیر بن عوام، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی وقاص، طلحه بن عبیدالله، ابو عبیده جراح، ابو مسلمه، ارقم بن ابی الارقم، خباب بن الارت، ابوبکر بن ابی قحافه.
دعوت نزدیکان خود به اسلام
پس از سه سال دعوت مخفیانه، از جانب خداوند، آیه « و انذر عشیرتک الاقربین» (خویشاوندان نزدیک خود را از عذاب الهی بترسان) ـ سوره شعراء/ 214ـ بر آن حضرت نازل شد.رسول خدا نزدیکانش از خاندان حضرت عبدالمطلب علیه السلام را به منزلش خود دعوت نمود و پس از پذیرایی از آنان، رسالت خود را اعلام فرمود ولی با انکار ابولهب مواجه شد و همه متفرق شدند.
پیامبر بار دیگرآنها را گرد آورد و علی علیه السلام خوراکی برایشان فراهم ساخت. آنگاه رسول خدا شروع به سخن نمود و آنان را به رسالت خویش از طرف خدا آگاه ساخت و فرمود: «کدامیک از شما در راه اسلام مرا کمک میدهد تا برادر من و وصی من و خلیفه من در میان شما باشد؟» هیچ کدام سخن نگفتند جز علی علیه السلام که از همه کمسالتر بود. علی گفت: «یا رسول الله! من تو را در این کار یاری میدهم.»
این ماجرا تا سه بار تکرار شد.
سپس رسول خدا فرمود: « این (علی علیه السلام)، برادر و وصی و خلیفه من در میان شماست. پس از او بشنوید و فرمانش را پیروی کنید. جمعیت به پا خاستند و خندیدند و به ابوطالب گفتند: «تو را امر کرد که حرف پسرت را گوش کنی و او را اطاعت کنی.»
از همین زمان بود که قریش، آشکارا به دشمنی با رسول خدا پرداخت.
دعوت همگانی
در مرحله دوم از دعوت پیامبر، فرمان وحی رسید که:« فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین انا کفیناک المستهزئین.» (پس آنچه را بدان مأموری، آشکار کن و از مشرکان دوری جوی که ما شرّ مسخره کنندگان را از تو برطرف خواهیم کرد) ـ سوره حجر، آیه 94 - 95.در پی این فرمان پیامبر، رسالت خود و دعوت به اسلام را علنی نمود.

مردم قریش او را مسخره کردند و مورد آزار و اذیّت قرار دادند. بهویژه به این دلیل که وی به صراحت از بتان و آیین و روشهای ضدانسانی آنان انتقاد میکرد. ابوطالب در این دوران علیرغم مخالفتها و دشمنیهای قریش ایستادگی کرد و از برادرزاده خود، محمد صلی الله علیه و آله، نگاهبانی نمود.
هجرت به حبشه
بهتدریج نام رسول خدا و دین اسلام به اطراف مکه و نواحی گوناگون عربستان کشیده میشد. انتشار روزافزون اسلام، افکار قریش را پریشان کرد و آنها را به فکر چاره انداخت تا از هر راه ممکن، این نور مقدس را خاموش کنند. بارها برای شکایت از پیامبر، نزد ابو طالب، بزرگ قریش، آمدند و زبان به گله و تهدید گشودند؛ لیکن ابوطالب از حمایت پیامبر قدمی عقب ننشست و لحظه ای از دفاع او فروگذار ننمود. بارها سعی کردند پیامبر را با ثروت و قدرت تطمیع کنند ولی ناکام ماندند. پس از این ناامیدی، بر دشمنی و آزار رسول خدا افزودند. بهخصوص یاران آن حضرت مانند بلال حبشی ، عمار یاسر و همسرش، عبدالله بن مسعود و .... را تحت شدیدترین شکنجهها قرار دادند. این فشارها چنان شدت گرفت که گروهی از اصحاب به نزد پیامبر آمدند و درباره مهاجرت از مکه کسب تکلیف کردند. پیامبر فرمود:« اگر به حبشه سفر کنید، بسیار برای شما سودمند خواهد بود.» و و به این ترتیب به تعدادی از یاران خود اجازه مهاجرت به حبشه را صادر فرمود. آنها به سرپرستی جعفر بن ابیطالب در گروهی متشکل از هشتاد و سه مرد و هیجده زن، رهسپار حبشه شدند.
قریش برای مقابله با پیامبر و مسلمانان از راههای مختلفی وارد شد که برخی از آنها و حوادث این دوران عبارتند از:
اقدام جهت بازگرداندن مهاجرین از حبشه که با عدم موافقت پادشاه حبشه با اخراج مهاجرین روبهرو شد.
<BR>مراجعت گروه اولیّه مهاجرین به سبب انتشار خبری دروغین
<BR>ورود گروه تحقیق مسیحیان حبشه به مکه
<BR>سفر گروهی از مشرکین به مدینه برای ملاقات با یهودیان
<BR>تهمت های ناروا به پیامبراسلام
<BR>اندیشه مقابله با قرآن
<BR>تحریم شنیدن آیات قرآن
<BR>جلوگیری از اسلام آوردن افراد
<BR>و محاصره اقتصادی که در اثر آن پیامبر و مسلمانها مجبور شدند از مکه خارج شوند و مدت سه سال را در تنگنای شدید در درّه ای بهنام شعب ابوطالب بگذرانند.
این ماجرا شش سال پس از بعثت رسول خدا در اولین شب ماه محرم سال هفتم واقع شد. رسول خدا و همه بنی هاشم و بنی مطلب سه سال ( تا نیمه رجب سال دهم) در شعب ابی طالب گرفتار بودند.
مرگ خدیجه و ابو طالب
در رمضان سال دهم بعثت (دو ماه پس از خروج بنی هاشم از شعب و سه سال پیش از هجرت)، ابوطالب و خدیجه به فاصله سه روز از یکدیگر از دنیارفتند؛ ابتدا خدیجه در سن 65 سالگی و سپس ابوطالب در سن هشتاد و چند سالگی با مرگ خود، رسول خدا را داغدار کردند. آن دو در حجون مکه به خاک سپرده شدند.دعوت از مردم طائف
سفر رسول خدا به طائف برای دعوت مردم به اسلام و واقعه معراج از حوادث مهم این دوران است.حضرت محمد صلی الله علیه و آله پس از آن که از طرف خداوند مامور شد دعوت خود را آشکار کند (در سال چهارم بعثت) ده سال پی در پی با قبائل گوناگون عرب تماس گرفت و آنان را به دین اسلام دعوت کرد. به آنان می فرمود: «بگوئید لا اله الا الله تا رستگار گردید.» ولی آنان از پذیرش دعوت پیامبر سر باز میزدند.
برچسب ها : محمد رسول الله, میلاد حضرت محمد, ولادت حضرت محمد(ص),
» مطلب بعدی : لیست قاریان شهرستان فریدونکنار و موسسه محمد رسول الله (ص)